دانلود کتاب جادوی ذهن

این کتاب جادوی ذهن نامیده شده و عیناً همان است که باید باشد . ذهن و جادو یا چیزی که در ابتدا مثل جادو به نظر میرسد . بنابراین برای شروع دو داستان را که به نظر جادویی می آیند نقل میکنم و ارتباط عملی آنها را با ذهن نشان خواهم داد . اوّلین ماجرا مربوط به حضور من در ایستگاه رادیوئی پورتزلید برایتون در ساسکس نزدیک منزلم است . پیترکو ین ، با علاقهای که به کارهای غیرعادی داشت ترتیب شرکت مرا در یک برنامه عمومی داده بود . افرادی مانند من جمع شده بودند تا فرضیات خود را ارائه دهند . از آن روز به بعد من و پیتر دوستان صمیمی شده ایم . تردید دارم که آیا او منتظر آنچه اتفاق افتاد بود یا نه ؟ و آیا دیگر هرگز مایل به دیدن چنان اتفاقی خواهد بود ؟ زمان پخش برنامه ساعت یازده شب بود . من نشستم و میکروفون را تنظیم کردم و مصاحبه آغاز شد . در موردکنترل ذهن صحبت میکردم و درباره قدرت ذهن پی در پی سخن میگفتم . ناگهان چراغ شروع به لرزش کرد و مونیتور تلویزیون خاموش شد . استودیو بسیار داغ شده بود . پیت رکوئین چهره اش از گرما قرمز شده بود و دور خودش میچرخید ، درحالیکه به سقف می نگریست گفت خدای من چه اتفاقی دارد می افتد ؟ ما به مصاحبه ادامه دادیم . هنگامی که بیرون آمدم، متوجه شدم وضع بسیار آشفته است. تمام ساختمان خاموش شده بود . آتشنشانی ها آژیر می کشیدند . درهای شرقی قغل شده بودند و به نظر میرسید هرگز بازنخواهند شد. ماشینهای پلیس جمع شده بودند . پیترکوئین هنوز مشغول کارش بود و سعی داشت در این شرایط دو ایستگاه را اداره کند ومیگفت : همه چیز زیرورو شده،من دارم داغتر میشوم . تا دو ساعت بعد هم برق نیامد و او به شنوندگانش میگفت: بتی شاین رفته و مرا در تاریکی مطلق گذاشته است، او فاش کرد که سیستم الکتریکی ایستگاه قطع شده و دو تا موتور برق اضطراری هم ا زکار افتاده بود . تهویه هوا هم کار نمیکرد ولی استودیو ی که من در آن برنامه داشتم ..